تماشا
وقتی که کلمه ی تماشا به گوشمان میخورد یاد تلویزیون یا مناظر و تابلوی نقاسی و غیره میافتیم. تا به حال به تماشای خود نشسته اید؟ تماشای خود یعنی چه ؟
آیا وقتی در طول روز مشغول کارهای روزمره ی خود هستید بعد از فارغ شدن از کارهای روزمره، به تماشای خود و کارهایی که انجام داده اید نشسته اید. به عنوان مثال امروز به دیدار دوستی رفتیم در خلال گفتگوهایمان هیجانی شدیم و پس از شنیدن حرفهایی پرخاشگرانه عصبانی، و یا در بیرون از خانه در خیابان یکی از دوستانمان ما را میبیند، ولی بی اعتنا از کنارمان رد میشود و نخواسته با ما سلام و احوالپرسی داشته باشد ، خبر بسیار خوشحال کننده ای را شنید ه ایم از فرط خوشحالی نفهمیدیم چه کار کردیم و ...... اینان اتفاقاتی هستند که ما روزمره سر و کار داریم و تمام این حالات مربوط به اطلاعاتی ست که در ذهن ما وجود دارد و ما به واسطه ی آن اطلاعات دچار احساسات و هیجان میشویم و در روزمره همه ی این احساسات با ما است. آیا پس از گذراندن روز و پایان شب هیچ اتفاق افتاده است کارها و هیجاناتمان را به تماشا بنشینیم ؟ در واقع خود را به تماشا بنشینیم؟ ما طبق عادتها و شیوه های غلط زندگی که نا خواسته آموخته ایم و یا به ارث برده ایم ، عادت کرده ایم دائمن اگر تماشایی هم وجود داشته باشد تماشای دیگران باشد و دایم دیگران را به نقد بکشانیم، در حالی که تماشا کردن خود را به طور کلی فراموش کرده ایم.
شیرین ترین فیلمیرا که میتوانیم به تماشا بنشینیم فیلم رفتارهایی است که در طول روز داشته ایم. به عنوان مثال: امشب خود را تماشا میکنم و بعد فیلمم را به نقد میکشانم، در پایان شب: چقدر توانسته ام از وقتم که خداوند به من هدیه داده است استفاده ی مفید کنم؟ آیا توانسته ام طبق برنامه ریزی ام عمل کنم؟ چقدر توانسته ام کار مفید انجام دهم ؟ آیا امروز برای خودم مفید بوده ام؟ آیا امروز توانسته ام کار مفیدی برای دیگری انجام دهم؟ چرا امروز این قدر عصبانی شدم؟ چرا امروز رو حیه ام این گونه بود؟ ریشه ی دلخوری امروزم که باعث شد از کوره به در روم چه بود؟ این سوءالها و به تماشا نشستن ها باعث میشود که خود و نیازها و خواسته ها و قوتها و ضعفهای خود را ببینیم و خود را تحلیل کنیم، و دیگر فرصت سرک کشیدن به امور انسانهای دیگر و زندگی شان را نداشته باشیم. در واقع انرژی خود را متمرکز خود و زندگی مان میکنیم و سر و سامان میدهیم.
ببینید این به تماشا نشستن ها چقدر سودمند است؟ امتحان کنید
تماشا کنید.
من عرف نفسه فقد عرف ربه
یک از راههای موفقیت و یا به جرات اصلی ترین راه موفقیت در زندگی خود شناسی و حرکت در مسیر انسانیت. در رسانه ها مانند تلویزیون، اینترنت، انواع گردهمایی ها و غیره بارها و بارها راجع به خصوصیات انسانها و راههای موفقیت در زندگی، چگونگی برخورد با کودکان و نوجوانان و هدفمند کردن آنها در زندگی بحث و گفتگو میشود. ما از طریق منابع فراوان میتوانیم این اطلاعات را گرد آوری کنیم. سالهای سال است که پدران و مادرن ما از بعد از بحثهای داغ روانشناسی به بعد در صدد جمع آوری این مطالب و سرفصلها شدند و با ژستهای مفتخرانه با شرکت در گردهماییهای روانشناسی و غیره بر این باور بودند که میتوانند فرزندهای خود را مانند مطالب این کتابها و بحثهای این چنینی تربیت کنند، اما متاسفانه حاصل این تربیتهای درخشان را که در نسل جوان امروزی میبینیم ما را با کوهی از نا امیدی از این دست آورد مواجه کرده است.ما متاسفانه بر این باور هستیم که هر چه اطلاعات و بار دانشی خود را افزایش دهیم در مسیر موفقیت هستیم در حالی که این فقط یک رضایت موقتی و کوتاه مدت است.
آیا من که خود را یک مادر و معلم فرزندم میدانم قبول دارم که دارای یک سری ناهنجاریها و رفتارهای نا متعادل هستم؟ زمانی که من خصوصیات نا هنجار اخلاقی خود را پذیرفتم و در صدد رفع آنها بر آمدم تازه توانسته ام قدم اول را برای خودم و بعد فرزندم بردارم. وقتی من مادر در رفتارهای روزمره ام نتوانم لجبازیها، نفرتها، و دروغگویی های خود را ببینم و متوجه رفتارم و بعد اصلاح آن نباشم، محال ممکن است که فرزندم انسانی متعادل شود. چرا که ما والدین آینه ی تمام نمای فرزندان خود هستیم، به عنوان مثال زمانی که فرزندم مرا در حین یک گفتگوی تلفنی میبیند که چگونه راجع به نفرتها یم از دیگران و یا دروغ گفتنم راجع به موضوعی صحبت میکنم، او رفتار مرا میبیند نه آنچه را که از کتابها خوانده ام و به عنوان درس اخلاقی برایش ارائه میدهم، بچه ها رفتارهای عملی را حتا نوع خندیدن و گریه کردن را از ما را الگو میگیرند. پند و اندرزهای ما فقط شنیده میشود، آن چه را که فرزندان ما به کار میبنددند تقلید از رفتارهای ماست. در نتیجه فرزندان ما آن چیزی که ما میخواهیم نمیشوند بلکه آن چیزی که ما هستیم میشوند.
حال چه کار کنیم که فرزندان ما آن چیزی را که ما آرزو میکنیم بشوند؟ موفق ترین روشی که من خود سالیان سال است تمرین میکنم و به کار بسته ام اصلاح رفتارهای نا متعادل خودم است. که این جز تمرین و پذیرش محقق نمیشود، البته که صبر کلید اصلی است. من به عنوان یک مادر که مانند همه ی مادران دیگر آرزوی داشتن بهترین فرزند دنیا را دارم، تصمیم گرفتم با پذیرش رفتارهای ناهنجار خودم قدم اول را بردارم. آیا من دروغ میگویم ؟ چرا دروغ میگویم ؟ کدامین ضغف در من وجود دارد که مرا پشت دروغهایم پنهان میکن، . آیا من بدگویی میکنم؟ کدامین ضعف در من وجود دارد که مرا پشت بدگویی هایم و کینه ورزی هام و اغراق گویی هام، حسادتهایم، ترسهایم، بزرگنمایی هایم و ... پنهان میکند؟ آیا من انسانی پرخاشگر هستم ؟ و اگر هستم چرا ؟ ریشه ی این پرخاشگری از کجا نشات گرفته است ؟ چه ضعفی در من وجود دارد که میخواهم با پرخاشگری به خواسته هایم برسم نه با منطق؟ زمانی که من این سئوالها را از خودم ابتدا به عنوان یک انسان نه صرفن به عنوان یک مادر از خود میکنم ؟ و میپذیرم که این ویژگیها در من وجود دارد ، شروع میکنم به فکر کردن و ریشه یابی و بعد اصلاح
در این مرحله که مرحله ی نخست است ما شروع به اصلاح ضعفهای خود و در واقع تربیت فرزند خود گام نهاده ایم. در واقع با اصلاح خودم فرزندم خود به خود تربیت میشود. در طی سالیان سال خود سازی هم اکنون نتیجه اش را در فرزندم مشاهده میکنم. همیشه با خود میگفتم خدایا فرزندم ضعفهای مرا به ارث نبرد و از من قوی تر و شجاع تر شود و در نهایت موفق تر. ولی از وقتی خود سازی را صادقانه شروع کردم و خود را شناختم، پی به توانایی های خود برده، نقاط ضعفم را از بین برده و نقاط قوتم را ارتقا بخشیدم، نه تنها قوی تر و محکم تر شدم بلکه فرزندم هم به مراتب از من بهتر. رمز موفقیت من در زندگیم برخورد صادقانه با خودم بود و در این میان هم با مطالعه و به کار گیری اطلاعاتم و کسب آگاهی در زمینه ی خودشناسی به خیلی از اسرار وجودم و زندگی در این دنیا پی بردم و خیلی از مسائل برایم روشن شد .سالیان سال میشنیدم من عرف نفسه فقد عرف ربه، اما به واقع به درک این جمله نرسیده بودم، اما الان به این درک رسیده ام که هرکس خود را شناخت، خدای خود را شناخت، زیرا که با درک این جمله پی به عظمت وجودی خود و قدرت بزرگی که خدا در وجود انسان به ودیعه نهاده است میبرم و توانسته ام کمیاز وجود پروردگار مطلق که به واقع قدرت مطلق است را درک و احساس کنم.
زمانی که تاریخ، تمدن، هنر و فرهنگهای جوامع را مطالعه میکنیم، میتوانیم ادبیات و شعور حاکم بر مردم یک جامعه را شناسایی کنیم. با مطالعه ی بر این موضوعات میتوانیم جایگاه ظنز و جک را در هر تمدن و فرهنگی را شناسایی کنیم. در این جا موضوع مورد نظر ما جک و طنز، و اثر آن در جامعه. یکی از راههای شناسایی، تحقیق بر موضوعات خنده آور، گریه آور، محرک احساسات و هیجانات مردم و یا موضوعاتی است که باعث عصبانیت مردم میشود، است.
و اما موضوعی که مرا در جامعه کنونی مان به خود مشغول کرده، جایگاه جک و ظنز بین مردم به خصوص جوانان ما است. اگر همه مسائلی را که جوانان با آن سر و کار دارند، با دیدی عمیق، منتقدانه، و بدون تعصب و قضاوت به تماشا بنشینم، متوجه میشویم که چقدر سطح شعور پایین و جهان بینی جوانان ما سطحی، ظاهری و متاسفانه کودکانه شکل گرفته است، و زندگی آنان روز به روز حرکتش از عمق به سطح است و بسیار این حرکت سرعتش بالا است.
و حالا چه بر سر مردم ما آمده است که ارزشها و ضد ارزشهای جامعه خود را فراموش کرده اند و ارزشهای جامعه ی خود را به بهایی ناچیز که همان خنده است با ساختن جکهای بی پایه و اساس و پوچ که در واقع جک نیست بلکه به سخره گرفتن نخبگان و بزرگان و یا قومیتها و ملیتهای این سرزمین کهن است نویسندگان جکهایی که تمدن، فرهنگ، ادبیات، دین، و تمام علوم که همه دنیا آبشخورشان تمدن مشرق زمین به خصوص ایران بوده است را به دست فراموشی سپرده اند. به راستی این خنده هایی که هیچ انگیزه با ارزشی در نهادش وجود ندارد چه دستاوردی را به همراه دارد ، آیا همه ما فرزندان این سرزمین کهن نیستیم؟ آیا همه ما از این آب و خاک نیستیم پس چه بر سر ما آمده است که وقتی از رسانه ای همچون گوشی همراه اینترنت و .... جکی را دریافت میکنیم بعد از خواندن قدری تامل نمیکنیم که چه انگیزه ای این جک را ساخته است. و آیا چه کسانی و با چه نیتی این جکهای مخرب را میسازند و به این سرزمین و بزرگانش و مردمش توهین میکنند. قدری تامل کنیم و بیاندیشیم که بعد از فرستادن این جک به بقیه دوستان چه میشود آیا این خنده های زودگذر و بی محتوا به فرزندان ما لطمه نخواهد زد که فرزندان ما با همین قومیتها و ملیتها زندگی خواهند کرد. به راستی چه کسی جواب گوی به وجود آوردن این ذهنیتهای مسموم است. آیا میدانید این جکها چه اثر مخربی بر فرهنگ ادبیات و روح و روان جوانان ما میگذارد. چه کسانی نویسندگان، بزرگان دین و فرهنگ این سرزمین کهن را نشانه گرفته اند؟ ایرانیان عزیز بیایید قدر این سرزمین غنی و کهن را بدانیم و دین خود را اگر چه کوچک به این سرزمین ادا کنیم.
یه روز یک لره
یه روز یه اصفهانیه
یه روز لقمان
یه روز رشتیه
یه روز ترکه
یه روز قزوینیه
......
با احترام به همه اقوام که سرمایه های این مملکتند همه ما ایرانی هستیم. ما ایرانیان وارثان انسانهایی هستیم که با فداکاریهای خود و از خود گذشتگیهای شان این سرزمین را حفظ کردند، با یک دلی و یکی بودن با احترام به همه اندوخته ها و داشته های ایران زمین جکهای بی ارزش را با هم حذف کنیم و به هم دیگر تذکر دهیم تا کمترین قدر شناسی را به این مرزو بوم و بزرگانش که برای آبادی این سرزمین زحمتها کشیده اند نشان دهیم.