چه طور می شود که دروغ می گوییم

سلام  هم اکنون داشتم مطلبی را می خواندم که می گفت به هم دروغ نگوییم چیزی به ذهنم آمد, که بنویسم, به راستی دروغ چرا بد است, با وجودی که می دانیم نا مطلوب است, هم می گوییم هم می شنوییم. به نظر من ریشه ی اصلی دروغ ترس است, ما می ترسیم هویت واقعیمان نمایان شود, به خاطر عقده های درونی مان و نداشته هایمان دروغ می گوییم و تلاش می کنیم نداشته ها را پنهان و داشته های کذایی بسازیم. اما این کار فقط مارا در برابر خودمان تحقیر می کند, در ابتدا حس خوبی به این حقارت نداریم, ولی بعدها برای مان عادت می شود, و مصیبت شخصیتیمان از آن جا آغاز می شود, فرد دروغگو می شود. اگر کمی به رفتار ها و نیاتمان توجه جدی داشته باشیم به جای دروغ گفتن سعی می کنیم نقاط ضعفمان را پیدا کنیم وبعد اصلاح کنیم  تا مجبور به دروغ گویی نشویم و در حد بضاعتمان از خود توقع داشته باشیم. یک نکته ی دیگر  این که ما بعضی اوقات دیگران را وادار به دروغگویی می کنیم و آن, پرسشهای زیاد و نا به جایی است که از روی کنجکاوی بیش از حد ما در زندگی دیگران است.  سئوالهایی که مربوط به ما نیست . اگر به واقع همدیگر را دوست داشته باشیم و به همدیگر احترام بگذاریم این قدر سوئالهای اضافه و بی مورد از دوستانمان نمی کنیم تا بعضی اوقات مجبور به دروغگویی شوند. حالا چه کار کنیم دروغ نگوییم و انسانهای با شهامت و شجاعی باشیم, (چون انسانهای با شهامت راست گو هستند ).  یکی از بهترین راه کارها این است که, خود واقعی مان را پنهان نکنیم و به داشته های مان راضی باشیم, چون عدم رضایت ما را مجبور به دروغگویی می کند. راستی موافق با نظم هستی است, مطمئن باشیم اگر راست بگوییم با خدا دوستیم و شهامت خود بودن را با شیرینی فراوان تجربه کرده ایم و این تمرین روز به روز ما را قوی تر می کند.  امتحان کنیم.... وقتی که خداوند جهان را به وجود آورد پایه های آن را بر اساس راستی نهاد. به خاطر همین است که در دین اسلام می گویند دروغ گو دشمن خداست و یا کوروش کبیر می گوید هر کس که دروغ بگوید, دروغ ابتدا بالا می رود ولی برمی گردد و زیانش متوجه شخص می شود. پس اگر خود را دوست داشته باشیم راضی نمی شویم زیان کنیم, چون هر دروغی زیانی به دنبال دارد, هم به خود و هم به دیگران...... 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.